داوود
نویسه گردانی:
DʼWWD
داوود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) رجوع به داود پیغمبر شود. (الکامل ج 1 ص 94).
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۷ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن ایوب . از ایوبیان است . رجوع به الملک الزاهر و الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف الخطیب . رجوع به الخطیب داود در معجم المطبوعات العربیة شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن عمربن علی بن رسول . رجوع به مؤیدالرسولی و الاعلام چ 1 زرکلی ج 1 ص 307 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن عمربن هبیره یکی از ولاة دولت اموی است . (البیان و التبیین ج 1 ص 108).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یونس . مکنی به ابوسلیمان قاضی القضاة غزنین و از معاصران ابوالفضل بیهقی بوده است و شاگرد ابوصالح تبانی امام اصحاب ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابوهاشم بن قاسم بن عبیداﷲبن طاهر. از شرفاء مدینه است . رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 صص 598 - 601 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) الامام المنصور عبداﷲ ابن سلیمان بن حمزةبن علی بن حمزه . رجوع به امیر صارم الدین و رجوع به الاعلام زرکلی چ 1 ص 304 ج 1 ش...
داود. [ وو ] (اِخ ) البصیر. او راست : مجمع المنافع البدنیة، و آن منتخبی است از کتاب المفردات ابن البیطار. (معجم المطبوعات ).
داود. [ وو ] (اِخ ) المطران یوسف . (1829 - 1890 میلادی ). رئیس اسقفان دمشق است . رجوع به یوسف داود... و رجوع به معجم المطبوعات العربیة ج 1 ...
داود. [ وو ] (اِخ ) محمد داودبن میرزا عبداﷲ از اجله ٔ سادات عالی درجات اصفهان بوده و «عشق » تخلص میکرده است . به سال 1065 هَ . ق . دراصفهان ...