دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
ده شاه بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در9هزارگزی جنوب خاوری علیشاه عوض . آب آن از قنات تأمین می شود.س...
ده سیاه خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 111 تن . آب ...
ده علی حسینا. [ دِه ْ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد با 125 تن ...
ده اکبر عباس . [ دِه ْ اَ ب َ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در بیست هزارگزی شمال باختری سکوهه . سکنه ٔ آن 650...
ده خیر پایین . [دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قریةالخیر بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری داراب . سکنه ٔ آن 572 تن...
ده دم عباسی . [ دِه ْ دَ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 8هزارگزی شمال باختری قلعه ٔ...
ده حسین حاجی . [ دِه ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 4هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 300 ت...
ده پایه زرد. [ دِه ْ ی ِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در68هزارگزی شمال خاوری بهبهان . د...
ده پیش وسطی . [ دِه ْ وُ طا ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 5هزارگزی جنوب خاوری سبزواران . سکنه ٔ آن ...
ده عبدالرحمان . [ دِه ْ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز ا...