درء
نویسه گردانی:
DRʼ
درء. [ دَرْءْ ] (ع اِ) کجی و کجی نیزه و مانند آن . (منتهی الارب ). خمیدگی و کجی در نیزه و مانند آن ، و گویند: بئر ذات درء؛ یعنی چاهی که انحنا داشته باشد. (از اقرب الموارد). || آنچه ازکوه برافتد. (منتهی الارب ). آنچه از دل کوه افتد. || حد و مرز هر چیزی ، چه بوسیله ٔ آن ابهام دور می شود. || حجم غده ای است در ماده شتر. (از اقرب الموارد). || جاءالسیل دَرْءً و دُرْءً؛ آمد توجبه و سیل از شهری دور و یا از جایی که معلوم نباشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مقصود از علوم در اینجا تمام علومی است که در قدیم از اجزاء حکمت شمرده می شد و عبارتند از :
حکمت نظری ( الهیات ، ریاضیات و طبیعیات) و حکمت عملی و اصول ...
جان در پای کسی باختن . [ دَ ی ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) جان فدای کسی کردن . جان در پای کسی افشاندن . (ارمغان آصفی ).رجوع به جان باختن و جا...
جان در پای کسی ریختن . [ دَ ی ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه ازجان خود فدای جان او کردن . (بهار عجم ) : دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر...
جان در پای کسی کشیدن . [ دَ ی ِ ک َ ک َ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازجان خود فدای جان او کردن . (بهار عجم ) : خوش آنکه نقل سازم لبهای می پر...
خاک قبر در خانه ریختن . [ ک ِ ق َ دَن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نوعی سحر. نوعی جادو: ساحران بر خاک مرده افسونی خوانده در خانه ٔ دشمن اندازند...
قحط در علف خانه افتادن . [ ق َ دَ ع َ ل َ ن َ / ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عمر به آخر رسیدن است . قحط در علف خانه افتاد؛ یعنی عمر به آخر ...
گرم افتادن در کار کسی . [ گ َ اُ دَ دَ رِ ک َ ] (مص مرکب ) بجد مشغول شدن در کار وی : بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار اوباز نشکیبم همی یک س...
جان در سر کار کسی کردن . [ دَ س َ رِ رِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جان را بخاطر کسی فدا کردن . در راه کسی از جان گذشتن : ترا کس نگوید نکو میکنی...