اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درء

نویسه گردانی: DRʼ
درء. [ دُرْءْ ] (ع اِ) گویند: جاء السیل دُرْءً؛ یعنی سیل از جایی ناشناخته و یا از شهری دوردست سرازیر شد. (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد. در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش...
در پوستین یا به‌پوستین کسی افتادن یا رفتن ؛ بد او گفتن . غیبت او کردن . او را هجا گفتن. در غیاب او بدی وی گفتن. مرطلة. اطاله ٔ لسان: تو نیز اگر بخفتی ...
نگاهی به حکم موسیقی از منظر کتاب و سنت در این مقاله پس از نگاهی کوتاه به تاریخ موسیقی و مفهوم شناسی آن در لغت و اصطلاح، ادعای برخی از عالمان مبنی بر د...
بند در بند قبا بافتن . [ ب َ دَ ب َ دِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بهم پیوستن و مجتمع شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : بر سر کوی تو جمع...
جان در سر کسی کردن . [ دَ س َ رِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا جان در سرِ چیزی کردن . جان را فدای کسی کردن : بگفتا نه آخر دهان تر کنم که تا ج...
جان در سر سودا کردن . [ دَ س َ رِ س َ / سُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) جان را بهوای نفس از دست دادن . جان را در معامله ای باختن . جان را بخاطر چیزی ...
جان در آستین داشتن . [ دَ تی ت َ ] (مص مرکب ) مهیای جانبازی بودن . جان نثاری کردن : عشقش حرام بادا بر یار سروبالاتردامنی که جانش در آستین ...
افیون در شراب کردن . [ اَف ْ دَ ش َک َ دَ ] (مص مرکب ) افیون در شراب ریختن . بیهوش گردانیدن و شدن . مشک در شراب کردن . از پر کار شدن . از هرک...
باد در بروت انداختن . [ دَرْ ب ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تکبر و غرور و لاف زدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256) (آنندراج ): بزرگ مجلس از عذوبت آ...
خشم در ابرو درآورده . [ خ َ / خ ِ دَ اَ دَ وَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) ناخوش و بیدماغ شده . (آنندراج ). خشمگین . چین از روی عصبانیت بر چشم آورده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.