گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دس نویسه گردانی: DS دس . [ دَ ] (از ع ، ص ، اِ) پنهان .(ناظم الاطباء). || پنهانکاری : دس ۞ و سنگ کم و ترازوی کژهمه تدبیر مرد غدار است . ناصرخسرو.- دس کردن ؛ پنهان کردن . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی دس دس . [ دَس س ] (ع مص ) پنهان کردن . (ازمنتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد) ۞ . || زیر خاک ... دس دس .[ دَ ] (اِ) دست . (ناظم الاطباء). رجوع به دست شود. دس دس . [ دَ / دِ ] (اِ) دیس . شبیه و نظیر ومانند. (برهان ) (از جهانگیری ). بالفتح به معنی مانند یا آنکه مخفف دیس باشد در این صورت بالکسر صحیح ... دس دس . [ دِ ] (اِ) به یونانی به معنی هندسه است . || به هندی عدد ده را گویند که به عربی عشرة خوانند. (برهان ). دس دس . [ دِ ] (اِخ ) ۞ تلفظ فرانسوی دسیوس امپراطور روم در قرن سوم م . است . رجوع به دسیوس شود. دس دس . [ دُ ] (اِ) گل پخته . (جهانگیری ) (الفاظ الادویة). گل سخت را گویند و گل پخته نیز بنظر آمده است . (از برهان ). سفال . دٔس دٔس . [ دَ ءِ ] (اوستایی ، مص ) در اوستا بمعنی نشان دادن و نمودن است و دٔس [ دَ ءِ س َ ] از این مصدر با تغییر صورت یا تلفظ در واژه های تندیس ... دس دس کردن دس دس کردن . [ دَ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول شیرخوارگان ، چپه زدن . چپک زدن . || دست دست کردن . طول دادن . به تعویق افکندن . وقت سپوخ... کس دس کُس دَس همان کُس دَست است و به فردی گفته می شود که دست و پا جلفتی / بی عرضه باشد. تنه دس تنه دس . [ ت ِ ن ِ دُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگه ٔ داردانل که امروز آن را «بزچه اطه سی » می نامند... یونانیان در جنگ ترویا بر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود