گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دس نویسه گردانی: DS دس . [ دَ ] (از ع ، ص ، اِ) پنهان .(ناظم الاطباء). || پنهانکاری : دس ۞ و سنگ کم و ترازوی کژهمه تدبیر مرد غدار است . ناصرخسرو.- دس کردن ؛ پنهان کردن . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی دس مازه دَ. زِ. دست مالی کردن به چیزی دست زدن در گویش کازرونی(ع.ش) دس دنوا این واژه به معنی پرتو جاویدان است پی تی دس پی تی دس . [ دِ ] (اِخ ) ۞ نام مردی معاصر اشک هفتم ، پادشاه اشکانی . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2243 شود. دس مریضا این واژه "دستت مریض مبادا" بوده که بر اثر استفاده عوام بشکل "دس مریزا " نوشه و خوانده شده است. دست همواره نشانی از برکت و حرکت می ... دس مریضاد به واژه ی "دست مریضاد " نگاه کنید... این واژه ی دعایی در معنی سپاس از شخصی بیان نمی شده بلکه برای تشویق و آرزوی تندرستی برای کسی بکار می رفت... دث دث . [ دَث ث ] (ع اِ) باران خرد. مطر ضعیف . (اقرب الموارد). باران ضعیف . باران ریزه و ضعیف . (منتهی الارب ). دثاث . || رمی مقارب از پس جا... دص دص . [ دَص ص ] (ع مص ) خدمت کردن با رعایت آداب آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَض ّ. و رجوع به دض شود. دث ء دث ء. [ دَث ْءْ ] (ع مص ) بچه آوردن گوسفند در گرما. (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود