اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دعوة

نویسه گردانی: DʽW
دعوة. [ دِع ْ وَ ] (ع مص ) به پسری خواندن . (منتهی الارب ). || به نسب دعوی کردن .(دهار). دعوای نسب کردن . کلام غالب عرب بر این است ، و برخی دعوة را به این معنی به فتح دال و به معنی خواندن برای طعام به کسر دال خوانند. (از منتهی الارب ). || (اِمص ) اسم است ادعاء را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَعوة. و رجوع به دَعوة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دعوة. [ دَع ْ وَ ] (ع مص ) به طعام خواندن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به مهمانی خواندن . دعوت . مَدعاة. و رجوع به دعوت و ...
دعوة. [ دُع ْ وَ ] (ع مص ) دَعوة. به طعام خواندن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به دَعوة شود.
داوه . [ وَ / وِ ] (اِ) مقداری از راه که هر یک از پیکهای مرتب پیمایند. || برید و پیک پیاده . داوه از ماده ٔ دویدن فارسی . برید پیاده : و ال...
داوه . [ ] (اِخ ) دهی بوده است از توابع قم . در تاریخ قم آمده است این دیه را ریذویه بنا کرده است ، صاحب قلعه ، که بر کوه خوشترست و آنر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.