دمل
نویسه گردانی:
DML
دمل . [ دَ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رفق . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دمل . [ دُ م َ ] (ع اِ) ۞ ریش . ج ، دِمْلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مغنده . دنبل . دمبل . قرحه که برآید و میان آن چرک کن...
دمل . [ دُم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی از ریش و یا عام است . ج ، دَمامیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دُمَل . ج ، دمامیل . (دهار). ریش ،...
دمل . [ دَ ] (ع مص ) اصلاح کردن زمین و یا نیرو دادن آن به سرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگین در زمین...
کفگیرک . [ ک َ رَ ] (اِ مصغر) کفگیر خرد. (یادداشت مؤلف ). کفگیر کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || بیلچه . قسمی استام . (یادداشت مؤلف ). || دمل دردناک ا...