ذبل
نویسه گردانی:
ḎBL
ذبل . [ ذُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذابل .
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زبل الصبیان . [ زِ لُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ کودکان خناق را سود بسیار دارد بطوری که گاه از فصد بی نیازکند. و باید کودک را نان درمی بدهن...
زبل الزرازیر. [ زِ لُزْ زَ ] (ع اِ مرکب ) بهترین آن بود که از زرزوری ۞ گیرند که برنج خورده بود، قوبا و بهق و کلف را سود دهد. (اختیارات بد...
زبل العصافیر. [ زِ لُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ گنجشک . نافع است بیاض را. (از قانون ابن سینا ج 1). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: سرگین گنجشک ...
زبل درانداختن . [ زِ دَ اَت َ ] (مص مرکب ) (... بزمین ) کود دادن . رشوه دادن .