ذبل
نویسه گردانی:
ḎBL
ذبل . [ ذُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذابل .
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
زبل الطیور. [ زِ لُطْ طُ ] (ع اِ مرکب ) از اقسام زبل (کود) زرق دجاج است . (دائرة المعارف بستانی ). و هم در این کتاب ذیل زرق الطیور آمده : فض...
زبل العصفور. [ زِ لُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) خرء العصفور. پیخال گنجشک . سرگین گنجشک . رجوع به ماده ٔ قبل و تحفه ٔ حکیم مؤمن ، عصفور شود.
زبل الحباری . [ زِ لُل ْ ح ُ را ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ حباری . فضله ٔ کبوتر و زر زور، قوبا را سودمند است . (از قانون چ 1593 ج 1 ص 170).
زبل الحردون . [ زِ لُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) لون را نیکو گرداند طلا کردن . (اختیارات بدیعی ). مؤلف مخزن الادویه آرد: سرگین حردون ۞ جهت بیاض...
زبل الرخمه . [ زِ لُرْ رَ خ َ م َ ] (ع اِ مرکب ) سرگین مردارخوار ۞ . در اختیارات بدیعی آمده : سرگین مردارخوار چون دود کنند در شب زن بچه بین...
زبل الخنزیر. [ زِ لُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) سرگین خوک زداینده است مر امع ارا، چون غذای او کرنج باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ). صاحب مخزن الادویه آرد...
زبل البرذون . [ زِ لُل ْ ب ِ ذَ ] (ع اِ مرکب ) سرگین استر. روث البرذون چون دود کنند در زیر زن ، بچه ٔ مرده بیندازد و مشیمه بیرون آرد. (اختیارا...
زبل التمساح . [ زِ لُت ْ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) مدفوع نهنگ .ابوعلی بن سینا آرد: زبل تمساح رفع سفیدی را سود دارد. (مفردات قانون ذیل زبل ). زبل نه...
زبل الاطفال . [ زِ لُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ کودک . عذره ٔ کودک . بیرونی آرد: افکنده ٔ کودکان ریشها که در سرپدید آید سود دارد و اگر در آن ری...
زبل الانسان . [ زِ لُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) چون خشک کنند و با شراب و عسل بیاشامند سودمند بود جهت تبهای دائر و گزیدگی جانوران و داروهای کشنده ...