ذرب
نویسه گردانی:
ḎRB
ذرب . [ ذَ رِ ] (ع ص ) تیز از هر چیزی : سیف ذَرِب ؛ شمشیری تیز، سیف ٌ حدید. لسان ذَرِب ؛ زبان تند و تیز و بد. || مرد بذی ّاللسان ؛ مرد بدزبان . مرد زبان دراز. || تیز زبان . || (اِ) نشگرده . ازمیل . شفرة. ج ، ذُرب .
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قاپ به معنی : استخوانی خرد در پاچه چارپایان به ویژه گوسفند آمده وآن قاپ مورد نظر استخوان (چهار گوشه) پاشنه و سر زانوی گوسفند است که با آن قاپ بازی م...