اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذعت

نویسه گردانی: ḎʽT
ذعت . [ ذَ ] (ع مص ) خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خفه کردن . خَبَه کردن . سخت خبه کردن کسی را. (منتهی الارب ). || مالیدن در خاک کسی را. || راندن . سخت راندن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ذات الصدر. [ تُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) ورم حادث در حجاب قاسم صدر. یا گرد آمدن ریم در فضای سینه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ورمی است در پرده ٔ سین...
ذات الصدع . [ تُص ْ ص َ ] (ع ص مرکب ) زمینی که روئیدن گیاه و تفجیر آب و جز آن آن را شکافته باشد. (المرصع).
ذات السیب . [ تُس ْ س َ ] (اِخ ) رحبه ای است از رحاب اضم ۞ به حجاز. (المرصع) (معجم البلدان ).
ذات الشام . [ تُش ْ شا] (ع اِ مرکب ) ابن الاثیر در المرصع گوید: «ذات الشام »شقشقه ٔ شتر است از آنرو که بر آن نقطه های سیاه باشدچه شام جمع شامة...
ذات الشبق . [ تُش ْ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است در شعر : کان ّ عجوزی لم تلد غیر واحدو ماتت بذات الشبق غیر عقیم .
ذات الصفا. [ تُص ْ ص َ ] (اِخ ) نام قریه ای به فیوم . || نام ماری یا قسمی مار که نابغه ذکر آن را در شعر آورده و قصه ای دارد.
ذات الریش . [تُرْ ر ی ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است ماننده بقیصوم .
ذات الریة. [ تُرْری ی َ ] (ع اِ مرکب ) درد شُش . (مهذب الاسماء). آماس شش . ۞ التهاب و آماسی در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس . و صاحب ک...
ذات الساق . [ تُس ْ سا ] (اِخ ) نام موضعی و نام درختی که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در یکی از غزوات در زیر آن نزول کرده و نماز گزارده است ...
ذات آرام . [ ت ُ ] (اِخ ) نام کوهی است به دیار ضُباب . (منتهی الارب ). اَکیمةُ دون الحوأب . (المزهر سیوطی ). اَکمةُ دون الحوأب لبنی ابی بکر....
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۳۴ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.