اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذعت

نویسه گردانی: ḎʽT
ذعت . [ ذَ ] (ع مص ) خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خفه کردن . خَبَه کردن . سخت خبه کردن کسی را. (منتهی الارب ). || مالیدن در خاک کسی را. || راندن . سخت راندن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات ذرو. [ ت ُ ذَ ] (اِخ ) رجوع بذرو شود.
ذات بطن . [ ت ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه در شکم باشد از فضول یا تخم یا جنین : القت الدجاجة ذات بطنها؛ ماکیان فضله افکند یا تخم کرد.
ذات بیض . [ ت ُ ] (اِخ ) (روضة...) یاقوت در معجم این نام را بی هیچ شرحی آورده و تنها در عقیب آن گوید: قال منذربن درهم : و روض من ریاض ذ...
خوش ذات . [ خوَش ْ / خُش ْ ](ص مرکب ) خوش فطرت . خوش جبلت . مقابل بدذات . پاک گهر.
ذات نوط. [ ت ُ ن َ ] (اِخ ) رجوع به ذات انواط شود.
ذات وبر. [ ت ُ وَ ب َ ] (ع ص مرکب ) یقال للرجل اذا تکلم بما ینکر علیه ، جئت بها شعراء و ذات وَبر.
ذات ید. [ ت ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دارائی . مال . ذات ید فلان ؛ مایملک او. قلت ذات یده ؛ تنگ دست گردید.
اسم واژه ای عربی و ذات پارسی اوستایی است و جایگزین این است: نامذات nãmzãt **** فانکو آدینات 09163657861
صفت واژه ای عربی و ذات واژه ای اوستایی است. پس جایگزین این ترکیب، چنین است: ویژگی ذات vižegiye-zât.**** فانکو آدینات 09163657861
نیک ذات . (ص مرکب ) نیک نهاد. نیک طینت . (آنندراج ). خوش طینت .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۳۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.