ذعره
نویسه گردانی:
ḎʽRH
ذعره . [ ذُ ع َ رَ ] (ع اِ) مرغکی است که بر درخت آشیانه دارد و پیوسته دم خودمی جنباند. صاحب اقرب الموارد گوید و این آن مرغ است که عامّه در بلاد ما بدان اُم ّ صُفَیدَه نام دهند.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زعرة. [ زِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زعر، یعنی زن کم موی . (ناظم الاطباء). رجوع به زعر و زعراء شود.
زعرة. [ زُ ع َ رَ ] (ع اِ) مرغی است ترسان و بیمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ضارح . [ رِ] (ع ص ، اِ) ضریح ساز. || گورکن . قبرکن .
ضارة. [ ضارْ رَ ] (ع ص ) تأنیث ضارّ.
زارح . [ رِ ] (ع ص ) آنکه رفتار و حرکاتش آمیخته به نشاط و شادی باشد. (از اقرب الموارد). || آنکه کسی را با بن نیزه طعن کند. (از اقرب المو...
زارح . [ رَ ] (اِخ ) (ظهور نو) پادشاه حبش یا کوش که در زمان آسا با لشکر بیشمار برزم یهودا برخاست و در مریشه در وادی صفاته منهزم گشت . (دوم ...
زارح . [ رَ ] (اِخ ) یکی از بنی شمعون (سفر اعداد 26:12 و یکم تواریخ ایام 4:24) که در سفر پیدایش 46:10 صوحر خوانده شده است . (قاموس کتاب مقد...
زارح . [ رَ ] (اِخ ) شخصی لاوی از بنی جرشون . (یکم تواریخ ایام 6:21 و 41) (قاموس کتاب مقدس ).
زارح . [ رَ ] (اِخ ) فرزند رعوئیل ابن عیسو و در سفر پیدایش 36:13 و 17 و 23 و یکم تواریخ ایام 1:37 مذکور است . (قاموس کتاب مقدس ). و بستانی آر...
زارح . [ رَ ] (اِخ ) فرزند یهوذا (سفر پیدایش 38:30 و 46:12 و یکم سفر اعداد 26:20،یوشع 7:1 و 18 و 22:20 و یکم تواریخ ایام 2:4 و 6 و9:6 و نحمیا 11:...