اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذم ء

نویسه گردانی: ḎM ʼ
ذم ء. [ ذَم ْءْ ] (ع مص ) دشوار آمدن بر. روان گردیدن آب بینی بزغاله ، جاری شدن آب و مخاط بینی بزیچه . || (ص ، اِ) مرد نکوهیده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ضم . [ ض َم م / ض َ ] (از ع ، مص ) فراهم آوردن چیزی را بچیزی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). فراهم آوردن . (دهار). وا هم آوردن . (تاج المصا...
ضم . [ ض َم م ] (ع اِ) ضَمّه . پیش (حرکت ).«». اعراب در بر. (مهذب الاسماء). نام حرکت که آن راپیش گویند مگر در کلمه ٔ مبنی . و بدان که حرکت...
آمل زم . [ م ُ زَ ] (اِخ ) آمل شط. آمل مَفازه . رجوع به آمل شود.
رود زم . [ دِ زَ ] (اِخ ) رودخانه ای است مشهور. رودخانه ای است ، و بعضی گفته اند نام شهری است که این رود از پهلوی آن میگذرد. (حاشیه ٔ دیوان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زم البازنجان .[ زُم ْ مُل ْ زَ / زِ ] (اِخ ) رم بیزنجان . رم بازنجان . جایی در حوالی بیضای فارس که محمدبن واصل از یعقوب لیث شکست سختی دید...
معنی نظم
افعال مدح و ذم . [ اَ ل ِ م َ ح ُ ذَم م ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افعالی که در لغت عرب برای انشاء مدح و ذم وضع شده اند مانند:نعم ، بئس . (...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.