ذوالفقار
نویسه گردانی:
ḎWʼLFQAR
ذوالفقار.[ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) نام کوهی بدیار عرب . (المرصع).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) ذوالفقارصاحب ِ فقرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون...
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) نام محلی بحدود شرقی ایران و نقطه ٔ سرحدّی میان ایران و افغان و روس . بشمال غربی پساکوه .
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن معبدالحسنی المروزی ملقب به عمادالدین و مکنی به ابی الصمصام . فقیه و محدث و از مشایخ ابن شهر آشو...
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن احمد ذوالفقار شود. (معجم المطبوعات ).
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) سردار ذوالفقارخان سمنانی مربی یغما شاعر جندقی است و یغما مدتی منشی وی بوده و در تاریخ ادبیات ایران می گوید ...
ذوالفقار نام شمشیر علی ابن ابوطالب بودهاست.
نام، وجه تسمیه و ظاهر ذوالفقار
ابن شهر آشوب در کتاب المناقب ذوالفقار را یک شمشیر دوشاخه میداند.[۱...
ده ذوالفقار.[ دِه ْ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 245 تن ...
ذوالفقار علی . [ ذُل ْ ف ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از شعرای متأخر هندوستان متخلص به مست . او راست تذکره ای حاوی تراجم شعرای کلکتّه و بنارس بنام ...
علی ذوالفقار. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) از قضات مصر و رئیس دادگاه ملی منصورة بود. او راست : رسالة فی شرح اثبات الدیون و التخلص منها، که ...
برج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...