اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذوالفقار

نویسه گردانی: ḎWʼLFQAR
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) سردار ذوالفقارخان سمنانی مربی یغما شاعر جندقی است و یغما مدتی منشی وی بوده و در تاریخ ادبیات ایران می گوید که : یغما زمانی منشی مردی تندخو و هرزه دهان موسوم به ذوالفقارخان سمنانی بود و گویند محض سرگرمی و مشغولیت خاطر و جلب رضای او این غزلیات و ابیات هجائی کریه را سروده و مجموعه ٔ آن را سرداریه نام نهاده است . (ص 27تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد برون ترجمه ٔ رشید یاسمی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) ذوالفقارصاحب ِ فقرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون...
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) نام محلی بحدود شرقی ایران و نقطه ٔ سرحدّی میان ایران و افغان و روس . بشمال غربی پساکوه .
ذوالفقار.[ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) نام کوهی بدیار عرب . (المرصع).
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن معبدالحسنی المروزی ملقب به عمادالدین و مکنی به ابی الصمصام . فقیه و محدث و از مشایخ ابن شهر آشو...
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن احمد ذوالفقار شود. (معجم المطبوعات ).
ذوالفقار نام شمشیر علی ابن ابوطالب بوده‌است. نام، وجه تسمیه و ظاهر ذوالفقار ابن شهر آشوب در کتاب المناقب ذوالفقار را یک شمشیر دوشاخه می‌داند.[۱...
ده ذوالفقار.[ دِه ْ ذُل ْ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 245 تن ...
ذوالفقار علی . [ ذُل ْ ف ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از شعرای متأخر هندوستان متخلص به مست . او راست تذکره ای حاوی تراجم شعرای کلکتّه و بنارس بنام ...
علی ذوالفقار. [ ع َ ی ِ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) از قضات مصر و رئیس دادگاه ملی منصورة بود. او راست : رسالة فی شرح اثبات الدیون و التخلص منها، که ...
برج ذوالفقار. [ ب ُ ذُل ْ ف َ ] (اِخ )دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . سکنه آن 162 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.