گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ذوی نویسه گردانی: ḎWY ذوی . [ ذُ ی ی ] (ع مص ) ضعیف و پژمرده شدن . پژمردن . (تاج المصادربیهقی ). پژمریدن ، چنانکه تره . پلاسیدن . پژمرده شدن . (زوزنی ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی ذوی الاحتشام ذوی الاحتشام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) خداوندان حشمت : حکام ذوی الاحتشام . ذوی القرابات ذوی القرابات . [ ذَ وِل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقرابة. نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان . زوی زوی . [ زَ وی ی ] ۞ (ع مص ) دور کردن چیزی را. || پوشیدن راز از کسی . || فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ... ضوی ضوی . [ ض َ وا ] (ع اِمص ) باریکی استخوان و خردی جسم در خلقت . لاغری . (منتهی الارب ). ضوی ضوی . [ ض ُ وی ی ] (ع مص ) لاغر گردیدن . (منتهی الارب ). نزار شدن . (زوزنی ). || فراهم آمدن . || جای گرفتن . (منتهی الارب ). مأوی گرفتن . ... حروف ضوی مشفر حروف ضوی مشفر. [ ح ُ ف ِ ض َ م ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترکیبی است ساختگی از حرفهای ض ، و، ی ، م ، ش ، ف ، ر که در حرفهای نزدیک به خود... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود