را. (ح ) در زبان فارسی آن را «علامت مفعول صریح » دانسته اند. در نهج الادب چنین آمده است : «برای معانی گوناگون آید اول «را»ی علامت مفعول ...
آن را. (ضمیر + حرف اضافه ) کسی را. آن کس را : این مدّعیان در طلبش بی خبرانندآن را که خبر شد خبری بازنیامد. سعدی .آن را که جای نیست همه ...
آرایش بی رویه ، آرا به معنای آرایش می باشد و بی را در زمان قدیم به کارهای بیش از حد و زیاده روی در کاری می گفتند
الف لام را. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به الر شود.
گره برزدن گوش را. [ گ ِرِه ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گوش مالیدن : چو در روز پیچیدی اندام راگره برزدی گوش ضرغام را.نظامی (ازآنندراج ).
راء. (ع اِ) نام حرف ر. || یک نوع درختی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کف دریا. (کشف اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ...