اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راحلة

نویسه گردانی: RʼḤL
راحلة. [ ح ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث راحل . رجوع به راحل شود. || (اِ) ستور بارکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شتر سواری . (دهار) (غیاث ). هی البعیر القوی علی الاسفار والاحمال . (منتهی الارب ). نجیب صالح از ابل که بار شود. (از اقرب الموارد). قوی بر اسفار و احمال (یکسان در مذکرو مؤنث ). (از اقرب الموارد). ج ، رواحل . (اقرب الموارد). او النجیب الکامل الاوصاف یستوی فیه المذکر و غیره وهاؤه للمبالغة. (منتهی الارب ). مرکب خواه نر باشد خواه ماده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
ای مانده درین راه گذر راحله ای ساز
از علم و زپرهیز که راهت به قفارست .

ناصرخسرو.


روز جوانی گذشت موی سیه شد سپید
پیک اجل دررسید ساخته کن راحله .

سنایی .


یکی را پسر گم شد از راحله
شبانگه بگردیددر قافله .

سعدی (بوستان ).


سه شبانه روز آنجا بماندم روز چهارم مرد اعور را دیدم که بر راحله ای می آمد چون درنگریستم اثر آگاهی در وی بدیدم با شتر اشاره ای کردم توقف کن در ساعت دو پای اشتر بخشک بر زمین فرورفت و به ایستاد. (تذکرة الاولیاء). یجدون الناس کابل ماءة لیس فیها راحلة. (حدیث )؛ ای الناس کثیر و المرضی منهم قلیل ، مردم بسیارند شخص پسندیده کم . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
رک. راحلة
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
1.دریای درخشان و زلال 2. طبق معنای راحله به عربی، به دلیل اینکه راحله به معنی مسافر زن است فارسی شده ی آن یعنی راهله به معنی جهانگرد، شبگرد و راهرو و...
راه استاد
1.دریای درخشان و زلال 2. طبق معنای راحله به عربی، به دلیل اینکه راحله به معنی مسافر زن است فارسی شده ی آن یعنی راهله به معنی جهانگرد، شبگرد و راهرو...
زن جهانگرد.
راحله روا. [ ح ِ ل ِ رَ ] (ص مرکب ) آنکه راحله بدهد مانند حاجت روا. (آنندراج ).
زاد و راحله . [ دُ ح ِل َ / ل ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زاد و برگ . ساز و برگ . توشه ٔ سفر. زاد راه . رجوع به زاد و توشه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.