رتو
نویسه گردانی:
RTW
رتو. [ رُ ت ُوو ] (ع مص ) رَتْو. (ناظم الاطباء). اشاره کردن بسر خود و گام زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَتْو شود. || گام زدن . (از اقرب الموارد). || رُتِی َ فی ذرعه (بصورت مجهول )؛ نیروی بازوی او شکسته شد و یارانش از وی پراکندند. (از اقرب الموارد). || سست بازو گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ضمیمه کردن بر چیزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به رَتْو شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رتو. [ رَت ْوْ ] (ع مص ) سست و فروهشته گردانیدن چیزی را، و آن از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سست کردن . (تاج المصاد...
رتو. [ ] (هندی ، اِ) رخ و مهره ٔ معروف شطرنج . (از الجماهر ص 39).
رتوء. [ رُ] (ع مص ) سخت کردن گره را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محکم کردن گره را. (ناظم الاطباء). || خبه کردن کسی ...
رطو. [ رَطْوْ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ).