رطو
نویسه گردانی:
RṬW
رطو. [ رَطْوْ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
رتو. [ رَت ْوْ ] (ع مص ) سست و فروهشته گردانیدن چیزی را، و آن از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سست کردن . (تاج المصاد...
رتو. [ رُ ت ُوو ] (ع مص ) رَتْو. (ناظم الاطباء). اشاره کردن بسر خود و گام زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَتْو شو...
رتو. [ ] (هندی ، اِ) رخ و مهره ٔ معروف شطرنج . (از الجماهر ص 39).
رتوء. [ رُ] (ع مص ) سخت کردن گره را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محکم کردن گره را. (ناظم الاطباء). || خبه کردن کسی ...