اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رس

نویسه گردانی: RS
رس . [ رُ ] (اِخ ) ۞ دنیسن . خاورشناس نامی انگلیسی که درباره ٔ رودکی و احوال و اشعار وی تحقیقاتی دارد و نیز متن یونانی مقالةاللام از کتاب الحروف ارسطو (مقاله ٔ دوازدهم ) را بسال 1924 م . انتشار داد و بسال 1928 م . ترجمه ٔ انگلیسی آن را منتشر کرد و دکتر عفیفی در ترجمه ٔ خود آنرا اساس کار قرار داده است . رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 342 و فهرست احوال و اشعار رودکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اسب رس . [ اَ رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به اسب ریس شود.
اسپ رس . [ اَ رِ ] ۞ (اِ مرکب ) اسب رس . اسپ ریز. اسپ ریس . اسفریس . میدان اسب دوانی . رجوع به اسب ریس و اسپ ریس و اسپرسا شود. || میدان . (بر...
توپ رس .[ رَ ] (اِ مرکب ) دورترین نقطه ای که گلوله ٔ توپ بدان رسد. جایی که بتوان با توپ آنرا گلوله باران کرد.
خام رس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) نوعی پختگی میوه که غیرطبیعی است و مزه و رنگ میوه بد باشد.
سخن رس . [ س ُ خ َ رَ / رِ ] (نف مرکب ) زودفهم . زیرک . با ادراک و با فراست . (ناظم الاطباء).
عقل رس . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ) عقل رسنده . به سن تمییز رسیده .- عقل رس شدن ؛ در تداول خانگی ، به سنی که تمییز نیک از بد توان کردن رسیدن ....
نیم رس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) شراب و ثمر و سبزه که خوب نرسیده باشد. (آنندراج ).نیم پخته . نیم خام . که نه کاملاً رسیده است و نه نارس است بل...
گوش رس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که به گوش رسد. (آواز و صدا) که شنیده شود. که فاصله چندان بود که آوا شنیده شود: آواز او گوش رس نبود.
گوله رس . [ ل َ / ل ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گلوله رس شود.
نیمه رس . [ م َ / م ِ رَ ] (ن مف مرکب ) نیم رس . رجوع به نیم رس شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.