اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رسم

نویسه گردانی: RSM
رسم . [ رَ ] (ع مص ) محو کردن باران خانه ها را و باقی گذاشتن نشان آنها را چسبیده بر زمین : رسم الغیث الدیار رسماً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نشان کردن بنا را. (ناظم الاطباء). || نوشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). نبشتن کتب و خط. (منتهی الارب ) (از نشوءاللغة ص 5) (از اقرب الموارد). || کار فرمودن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).امر کردن کسی را به انجام دادن چیزی . (از اقرب الموارد). || غایب شدن در زمین . (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهر کردن خرمن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). دج کردن (درتداول قزوین ). مهر نهادن . (دهار). مهر کردن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || نهادی نهادن .(تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || نهادی نهادن ، یعنی بنشانی و قانون . (یادداشت مؤلف ). || نشان سرای با زمین هموار شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناپیدا شدن نشان . (تاج المصادر بیهقی ). || اثر گذاشتن . (از نشوءاللغة ص 5). اثر گذاشتن ناقه در زمین . (از اقرب الموارد). || رسم ِ اسقف به کسی ؛ دادن درجه ای از درجات کلیسابر وی ، و اسم آن رِسالَة است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
دبیره
رسم تام . [ رَ م ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) مرکب است از جنس قریب و عرض خاص . مقابل رسم ناقص . (از فرهنگ لغات و اصطل...
ساز و رسم . [ زُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آئین . ساز و نهاد. راه و رسم .رسم و راه . ساز و سامان . ساز و پیرایه : پراکند کافور برخویشتن چن...
اسم و رسم عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامژین nâmžin (نام + ژین: آوازه. سغدی) **** فانکو آدینات 09163657861
رسم قسمت . [ رَ م ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )حق قاضی وقتی که قسمت کند ارث را. (ناظم الاطباء).
رسم کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن و رقم کردن . (ناظم الاطباء). نوشتن . (یادداشت مؤلف ): بر او صد دینار رسم کردند؛ یعنی نوشتند. (یاددا...
رسم المهر. [ رَ مُل ْ م ُ] (ع اِ مرکب ) مقرری که مهربرنامه نهنده را دهند. چیزی که مهردار سلاطین و امرا از مردم گیرد در وقت مهر کردن بر منشور...
رسم مرکب . [ رَ م ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) تعریفی که مشتمل بر ذاتیات و عرضیات باشد رسم مرکب بود و بهترین آن...
رسم ناقص . [ رَ م ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) مرکب از جنس بعید و عرض است ، در مقابل رسم تام . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات ...
رسم نهادن . [رَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رسم گذاشتن . وضع قانون وقاعده و قرار. آیین و شیوه بنیان نهادن . گذاشتن شیوه و طریقه ٔ نو. قرار داد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.