رطم
نویسه گردانی:
RṬM
رطم . [ رَ ] (ع مص ) در گل افکندن کسی را. (دهار). در کاری انداختن کسی را که نتوان از آن بیرون شد و در گل افکندن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). در کاری گرفتار و غوطه ور کردن کسی را که نتواند از آن بیرون رود. (از اقرب الموارد). || ریخ زدن ؛ رطم بسلحه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نیک آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازداشته شدن شتر؛ رُطُم البعیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
رتم . [ رَ ] (ع مص ) شکستن و ریزه و باریک گردانیدن چیزی را، یا خاص است به شکستن بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن . (...
رتم . [ رَ ] ۞ (ع اِ) گرهی باشد که در جاهلیت مسافر وقت سفر دو شاخ درخت را بهم می بست وهرگاه از سفر بازمی آمد اگر آن هر دو شاخ به حال می...
رتم . [ رَ ت َ ] (ع اِ) گیاهی باریک و ثمر آن مانند لوبیا و دانه اش مانند عدس است .(ناظم الاطباء). نوعی درخت است ، شکوفه ٔ آن چون خیری و دا...
رتم . [ رُ ] ۞ (ع اِ) رشته هایی که برای یادآوری چیزی بر انگشت بندند. (از شعوری ج 2 ورق 10). ج ِ رَتْمة. (منتهی الارب ). رجوع به رَتْمه ...