رعد
نویسه گردانی:
RʽD
رعد. [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن آسمان و غریدن آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). بانگ کردن ابر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ). بانگ کردن ابر برای باران .(از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تهدید کردن خویشتن را. (دهار).تهدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (از اقرب الموارد). || آراستن و زینت کردن زن خود را و پیش آمدن وی . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
عالی ترین مرتبه از جوانمردی
به معنی مرد سخی و جوانمرد در جهان می باشد
احمد سعید حقپرست راد (۴ آبان ۱۳۲۳ – ۱ مرداد ۱۴۰۳) بازیگر ایرانی بود. او فعالیتش را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ آغاز کرد و در آن زمان برای بازی در صبح روز چهار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.