اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رغو

نویسه گردانی: RḠW
رغو. [ رَغ ْوْ ] (ع اِ) یا رُغو یا رِغو. کفک و سرشیر. ج ، رُغی ً. (آنندراج ). کفک که به هندی جهاک گویند. (غیاث اللغات از صراح اللغة). در متون معتبر دیگر دیده نشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رغو. [ رِغ ْوْ ] (ع اِ) رَغو یا رُغو. رجوع به رَغْوْ شود.
رغو. [ رُغ ْوْ ] (ع اِ) رِغو و رَغو. رجوع به رَغْوْ شود.
رغو. [ رَ غ ُوْو] (ع ص ) ماده شتر بسیاربانگ و فریاد. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اشتری بسیاربانگ . (مهذب الاسماء).
رقو. [ رَق ْوْ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد اندک کلان از دعص . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توده ٔ ریگ برخاسته و ...
رقوء. [ رُ ] (ع مص ) خشک شدن و بازایستادن اشک و خون . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بازایستادن اشک و خون . (تاج المصادر بیهقی ). ایستادن آب ...
رقوء. [ رَ ] (ع اِ) آنچه بر جراحت نهند تا خون بایستد،و منه قول اکثم : لاتسبوا الابل فان فیها رقوء الدم ؛ ای تعطی فی الدیات فتحقن بها الدم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.