 
        
            رقوء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RQWʼ
    
							
    
								
        رقوء. [ رَ ] (ع  اِ) آنچه  بر جراحت  نهند تا خون  بایستد،و منه  قول  اکثم : لاتسبوا الابل  فان  فیها رقوء الدم ؛ ای  تعطی  فی  الدیات  فتحقن  بها الدماء. (ناظم  الاطباء) (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد). آنچه  بر جراحت  نهند تا خون  بایستد. (آنندراج ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        رقوء. [ رُ ] (ع  مص ) خشک  شدن  و بازایستادن  اشک  و خون . (منتهی  الارب ) (از آنندراج ). بازایستادن  اشک  و خون . (تاج  المصادر بیهقی ). ایستادن  آب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رقو. [ رَق ْوْ ] (ع  اِ) ریگ توده ٔ گرد اندک  کلان  از دعص . (منتهی  الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب  الموارد) (ناظم  الاطباء). توده ٔ ریگ  برخاسته  و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغو. [ رَغ ْوْ ] (ع  اِ) یا رُغو یا رِغو. کفک  و سرشیر. ج ، رُغی ً. (آنندراج ). کفک  که  به  هندی  جهاک  گویند. (غیاث  اللغات  از صراح  اللغة). در متو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغو. [ رِغ ْوْ ] (ع  اِ) رَغو یا رُغو. رجوع  به  رَغْوْ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغو. [ رُغ ْوْ ] (ع  اِ) رِغو و رَغو. رجوع  به  رَغْوْ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغو. [ رَ غ ُوْو] (ع  ص ) ماده شتر بسیاربانگ  و فریاد. (از ناظم  الاطباء) (منتهی  الارب ). اشتری  بسیاربانگ . (مهذب  الاسماء).