اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رقیة

نویسه گردانی: RQY
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) رقیه . نام دختر آن حضرت (ص ) (ناظم الاطباء). نام دختر نبی (ص ). (منتهی الارب ). نام دختر رسول (ص ) و رقیة تصغیر رَقیَه باشد از مأخذ ترقی و ارتقاء و بعضی به کسر «قاف » نوشته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دختر حضرت رسول (ص ) از خدیجه و زوجه ٔ عثمان که از حضرت زینب کوچکتر و از حضرت ام کلثوم بزرگتر بود. حضرت رقیه و حضرت ام کلثوم نخست نامزد دو پسر ابولهب بنامهای «عتبه » و «عتیبه » بودند پس از نزول آیه ٔ شریفه ٔ «تبت یدا ابی لهب » (قرآن 1/111). ابولهب و زنش پسران خود را از ازدواج با رقیه و ام کلثوم بازداشتند از اینرو بعدها رقیه بهمسری عثمان درآمده و با وی به حبشه مهاجرت کرد و در آنجا پسری بدنیا آورد که وی را عبداﷲ نامیدند ولی او پس از مرگ رقیه در شش سالگی بسال چهارم هجری قمری درگذشت و خود رقیه پس از بازگشت از حبشه در مدینه بیمار شد و بسال دوم هجری قمری دار فانی را وداع گفت و عثمان پس از وی با ام کلثوم دختر دیگر حضرت ازدواج کرد و بدین سبب لقب ذوالنورین گرفت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).یکی از چهار دختر پیغامبر اسلام (ص ) از خدیجه . وی به ازدواج عثمان بن عفان درآمد و در سفر به حبشه همراهش بود. سپس رقیه با پدر خود به مدینه مهاجرت کرد و مریض شد و درگذشت . (2 هَ .ق . = 624 م .). (فرهنگ فارسی معین ). رسول را سه پسر بود از خدیجه : قاسم و طیب و طاهر، و چهار دختر. رقیه و فاطمه و ام کلثوم و زینب . (قصص الانبیاء ص 216). از وی [از خدیجه ] هشت فرزند [حضرت رسول ] بود چهار پسر: قاسم ، طاهر و طیب و عبداﷲ ،و چهار دختر: زینب ، رقیه و ام کلثوم ، و فاطمه . (مجمل التواریخ و القصص ص 262). رجوع به تاریخ گزیده چ کمبریج ص 141 و 35 و 158 و 192 و عقد الفرید ج 3 ص 146 و ج 5 ص 7 و 42 و ج 7 ص 97 و امتاع الاسماع ج 1 ص 20 و 48 و 49 و 94 و 183 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 311 و 430 و 431 و 519، 518 و الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رقیة. [ رَق ْ ی َ ] (ع مص ) یا رُقیَه . مصدر به معنی رَقْی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَقْی شود.
رقیة. [ رُق ْ / رَق ْ ی َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَقْی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). افسون کردن . (دهار). دردمیدن افسون خود بر کسی . (از...
رقیة. [ رَق ْ ی َ ] (ع اِ) یک بار صعود کردن . (ناظم الاطباء).
رقیة. [ رُق ْ ی َ ] (ع اِ) افسون . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). سحر و افسون . (غیاث اللغات ): نشرة؛ افسون که بردیوانه و مریض دمند. (منتهی ...
رقیة. [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) رقیت . بندگی کردن و غلامی نمودن . (آنندراج ). رجوع به رقیت شود.
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت الحسین (ع ). (ناظم الاطباء). نام دختری از حسین بن علی (ع ). (یادداشت مؤلف ). به نقل بیشتر اهل منبر وی ...
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت عبدالمطلب شاعره بوده و در مدح حضرت رسول (ص ) اشعاری سروده است . رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 255 شو...
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ](اِخ ) بنت علی بن ابیطالب (ع ) از صهباء. سه دختر امیرالمؤمنین علی (ع ) نام رقیه دارند و یکی از آن سه زوجه ٔ مسلم بن...
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) رقیه بنت علی بن ابیطالب (ع ) از ام الحبیب التغلبیة بود. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 455 و حبیب السیر چ ...
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت علی بن ابیطالب (ع ) از فاطمه که در صغر سن درگذشت . جوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.