اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رم ء

نویسه گردانی: RM ʼ
رم ء. [ رَم ْءْ ] (ع مص ) به یک جای بودن شتر. (صراح اللغه ). به یک جای ماندن شتران . (منتهی الارب ). اقامت کردن شتردر مکانی . (از اقرب الموارد). || آرام کردن . (منتهی الارب ). || تخمین زدن . اندازه گرفتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زیاده شدن بر صد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
طم و رم . [ طِم ْ م ُرِم م / رِ ] (از ع ، ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آب و خاک . || خشک و تر. || کثیر و قلیل . مال بسیار. (غیاث ): جاء فلان بالطم...
جزیره ٔ رم .[ ج َ رَ ی ِ رُ ] (اِخ ) از جزایری است که از کوره ٔ قبادخوره محسوبند. (از فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 150).
دشت رم گله . [ دَ ت ِ رَ گ َ ل َ ] (اِخ ) وحید دستگردی ، در بیت ذیل از خسرو و شیرین نظامی : ز دشت رم گله در هر قرانی به گشن آید تکاور مادیا...
قلعه رم روان . [ ] (اِخ ) به نزدیک غندیجان ، قلعه ای است محکم و هوایی گرم دارد و آب آن از مصنعهاست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص ...
رنگ رم کردن . [ رَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رنگ پریدن . رنگ رفتن . رنگ گسیختن .رنگ برخاستن . رجوع به همین ماده ها شود : رنگ گلهای چمن بس ک...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.