رمله
نویسه گردانی:
RMLH
رمله . [ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 67هزارگزی شمال غربی شادگان و 7هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو شادگان به هندیجان . ناحیه ای است دشت و گرمسیر و مالاریایی . آب آن از چاه تأمین می شود. شغل اهالی زراعت وگله داری و محصول آن غلات و لبنیات و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) محله ای بوده است خراب در بغداد در کنار دجله مقابل کرخ . (از معجم البلدان ).
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر ابوسفیان بن حرب بن امیه . از صحابه و از زنهای پیغمبر (ص ) و مکنی به ام حبیبه بود. وی خواهر معاویه و از فصحای قر...
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر ابی عوف بن صبرةبن سعیدبن سعد و زن مطلب بن ازهربن عوف الزهری بود. وی در مکه اسلام آورد و به حبشه مهاجرت کرد. ...
رملة. [ رَ ل َ] (اِخ ) دختر حرث بن ثعلبةبن الحرث بن زید الانصاریة النجاریة بود. گویند هنگامی که سعدبن معاذ درباره ٔ بنی قریظه حکم کرد در خانه ...
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر خطاب بن نفیل القرشی العدویة و خواهر عمربن الخطاب بود. وی از جمله زنانی است که با شوی خود سعیدبن زیدبن عمروبن ...
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر شیبةبن عتبةبن ربیعةبن عبدالشمس العبشمیه بود. پدرش در غزوه ٔ بدر با کفر کشته شد و ابوعمر گوید وی از مهاجران بود و ...
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) الکبری . دختر علی بن ابیطالب (ع ) بود از ام سعید بنت عروةبن مسعود الثقفیه . (مجمل التواریخ و القصص ص 455). و در تجارب ...
رملة. [ رَ ل َ ](اِخ ) دختر معاویةبن ابی سفیان بود. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 124). یکی از سه دختر معاویه بشمار می رفت .
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر وقیعةبن حرام بن غفاربن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود. (الاصابة جزء 7 ص 86).