گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رودک نویسه گردانی: RWDK رودک . [ رَ دَ ] (ع اِ) ۞ کودک نوجوان خوش شکل . (منتهی الارب ). جوان خوش آفرینش ، و مؤنث آن رودکة است . (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی رودک رودک . [ دَ ] (اِ) جانوری است که هرچندش بزنند فربه شود و آنرا بترکی وشق خوانند و از پوستش پوستین سازند. (جهانگیری ). وشق را گویند و آن جانو... رودک رودک . [ دَ ] (اِخ ) از دیههای سمرقند است . (معجم البلدان ). ناحیتی است در سمرقند ورودکی نسبت بدانجاست . (از انساب سمعانی ). نام قریه ای است ... رودک رودک . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است در حدود دوفرسنگی میانه ٔ شمال و مشرق خشت . (از فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان کمارج بخش خشت از شهرس... رودک رودک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار از بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع در نه هزارگزی شمال غربی گلندوک و متصل به راه شوسه ٔ تهران ... رودک رودک . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهرا از بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 18هزارگزی بوئین . در جلگه قرار دارد و دارای هوای معتدل و 13... پس رودک پس رودک . [ پ ِ ] (اِخ ) (ده ...) قریه ای در هجده فرسخی میانه ٔشمال و مغرب کله وار است . (جغرافیای سیاسی کیهان ). پنج رودک پنج رودک . [ پ َ دَ] (اِخ ) نام قریه ای از قراء رودک بنواحی سمرقند و آن قصبه و قطب رودک است و ابوعبداﷲ رودکی از این پنج رودک است و نسبت ... کتل رودک کتل رودک . [ ک ُ ت َ ل ِ دَ ] (اِخ ) یکی از گردنه های واقع در سلسله کوههای جنوب ایران میان شیراز و خلیج فارس . (از جغرافیای غرب ایران ص 32... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود