روذ
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RWḎ
    
							
    
								
        روذ. [ رَ ] (ع  مص ) آمدن  و رفتن . (از اقرب  الموارد). و رجوع  به  روذة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حال  و روز. [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع  است . وضع زندگی : حال  و روزش  بد است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز سال نو (به انگلیسی: New Year's Day) یک جشن سالانه است که مصادف است با تاریخ ۱ ژانویه، اولین روز سال در تقویم میلادی. از رسوم روز سال نو میتوان به...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز پنجاهم . [ زِ پ َ هَُ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) عید پنجاهم . همان  عید هفته های  یهودیان  است  که  مصادف  با روز دوم  فصح  بود. این  عید در ابتدا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز خداوند. [ زِ خ ُ وَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) سبت  مسیحیان  است  و از این  رو بدین  نام  خوانده  شد که  تمیزی  میان  آن  و یوم الشمس  بت پرستان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز بازپرس . [ زِ پ ُ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز فروشدن . [ ف ُ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) در تداول  عامه ٔ مردم  گناباد (خراسان ) غروب  فرارسیدن . غروب  شدن .  ||  کنایه  از بسر آمدن  عمر. (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز رستخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (ناظم  الاطباء). رجوع  به  روز رستاخیز و رستاخیز شود : حربه  را چون  بحرب  تیز کندروز را ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز عاشورا. [ زِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز دهم  ماه  محرم . رجوع  به  عاشورا و حسین بن  علی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز عذرآوری . [ زِ ع ُ وَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (از فرهنگ  اسکندرنامه  از آنندراج ).