اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ری

نویسه گردانی: RY
ری . (اِ) نام دیگر حرف راء. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 222). را. راء. حرف بعد از «ذ» و پیش از «ز». حرف «ر». (از یادداشت مؤلف ) : نباید که «را» چون نون باشد و یا نون به ری ماند [ در خط ] . (نوروزنامه ). رجوع به «ر» شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ری . [ رَ / رِ ] (اِ) وزنی معادل چهار من تبریز یعنی صدوشصت سیر. (یادداشت مؤلف ).- ری بزرگ ؛ سه هزار مثقال است . (از یادداشت مؤلف ).- ری ...
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص ) سیرابی و تازگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیرابی و آب داری . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 54). رجو...
ری . [ ری ی ] (ع اِمص ) رَی ّ. (ناظم الاطباء). || (اِ) دیدار نیک . قوله تعالی : هم احسن اثاثاً و رِءْیاً ۞ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)....
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع مص ) رِوی ̍. (ناظم الاطباء). سیراب گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به رِوی ̍ شود. || تازه شدن درخت وسیراب گردیدن ...
ری . [ ری ی ] (ع مص ) رَی ّ.رِوی ̍. (ناظم الاطباء). رجوع به رَی ّ و رِوی ̍ شود.
ری . [ رَ ] (لاتینی ، اِ) به زبان لاتین پادشاه را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). به زبان فرنگی شاه را گویند. (برهان ). صورتی و تلفظی از روا ۞ ...
ری . [ رَ ] (اِخ ) اسم پادشاه زاده ای بود. (فرهنگ جهانگیری ). نام پادشاه زاده ای بود. گویند او را برادری بود رازنام هردو به اتفاق شهری بنا ک...
ری . [ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است قدیم که در عهد هخامنشی بین دربند (دروازه ٔ بحر خزر)و دریای خزر و ماد قرار داشت ولی جزء ماد بزرگ به شمار می ...
سوی، طرف، روی ؛ ری شمال : طرف شمال، سوی شمال
شهرستان ری یکی از شهرستان‌های استان تهران در ایران است. مرکز این شهرستان شهر ری است که واقع در منطقه ۲۰ از شهرداری تهران است. در سرشماری سال ۲۰۰۶، جمع...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.