 
        
            ری 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RY 
    
							
    
								
        ری . [ رَ ] (اِخ ) اسم  پادشاه زاده ای  بود. (فرهنگ  جهانگیری ). نام  پادشاه زاده ای  بود. گویند او را برادری  بود رازنام  هردو به  اتفاق  شهری  بنا کردند و در تسمیه ٔ آن  نزاع  داشتند چه  هریک  می خواستند به  نام  خود کنندبزرگان  آن  زمان  برای  دفع نزاع  شهر را به  نام  ری  و مردم  آن  را به  نام  راز (رازی ) خواندند. (از برهان ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ری باستان کتابی از حسین کریمان است که در سال ۱۳۴۹ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد.[۱] منابع بررسی روند ارائه جایزه کتاب از آغاز تا کنون در ایر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گوارنه ری . [ ن ِ ] (اِخ )  ۞  گوارنه ریوس . خانواده ای  از سازفروشان  کرمن   ۞  (ایتالیا) در قرن  هفدهم  و هجدهم  م .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ری  اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] (اِخ ) ری . (یادداشت  مؤلف ). رجوع  به  ری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        به زبان محلی دوان یکی از روستاهای توابع کازرون به معنی بنشین روی زمین می باشد
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        درون یا نزدیک شهر تهران: سنگلج، مسگرآباد، پامنار، دولاب، خانی آباد، نازی آباد، یافت آباد، وسفنارد (وصفنارد)، مهرآباد، پلائین، خورآذین، دَرشت (دوریست، ...