زآط
نویسه گردانی:
ZʼAṬ
زآط. [ زِ] (ع مص ) سخت بانگ و خروش کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) زنگله ای است که بر اسب و شتر آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یا آنکه زئاط جلجل است . و این ماده تنها در کتاب عباد بنقل از ابن عباد آمده است . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ذات السباع . [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الستار. [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است و ابن اثیر در المرصع گوید: این نام در اشعار عرب بسیار یادشده است و آن راههای عقبه هاست به ...
ذات السعیر. [ تُس ْ س َ ] (اِخ ) منزلی است نزدیک مدینه . و بلعمی در شرح غزوه ٔ انواط گوید: فصل در ذکر خبر غزو انواط: و این غزو را غزو انواطخوان...
ذات الساحل . [ تُس ْ سا ح ِ ] (اِخ ) نام قریه ای به جیزه .
ذات الشوکة. [ تُش ْ ش َ ک َ ] (ع ص مرکب ) خاردار. || صاحب شوکت . || خداوند سلاح .
ذات الشهور. [ تُش ْ ش ُ ] (ع ص مرکب ) آن زن که بحد زنان رسیده لکن خون نمی بیند. عده ٔ طلاق او در صورت آرمیدگی با زوج سه ماه هلالی است ...
ذات الشعور. [ تُش ْ ش ُ ] (اِخ ) صورتی از صور شمالی فلک میان صورت دب ّ اکبر و اسد و آن را حوض و ضفیرةالاسد و شعر بره نیس یا برنیکی و هلبة نی...
ذات الشقوق . [ تُش ْ ش ُ ] (اِخ ) منزلی است بطریق مکة. (المرصع). رجوع به ج 6 عقدالفرید ص 99 شود. || یوم ذات الشقوق ،یا حرب ذات الشقوق ، نام ...
ذات الشمال . [ تُش ْ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) دست چپ . سوی چپ . جهت چپ . طرف چپ . سوی دست چپ . (مهذب الاسماء). جانب چپ . (قاضی خان بدر محمد دهار). ...
ذات الریال . [ تُرْ ر ی ] (اِخ ) نام باغی باشد معروف . و ریال جمع رأل به معنی چوزه ٔ شترمرغ است . (المرصع).