زاب
نویسه گردانی:
ZʼB
زاب . (اِخ ) شهری است به اندلس یا روستائی است ازآن . (منتهی الارب ). و در قاموس الاعلام آمده است : خطه ای است در قسمت جنوبی جزائر ایالت قسطنطنیه ، یعنی سلسله جبال اطلس در جنوب [ بلدالجرید ] . این خطه در دورانهای گذشته یکی از مساکن اختصاصی قبائل بربر و 53 درجه طول شرقی آن بوده است . آغاز این محل نهر (جدی ) و مرکز آن قصبه ٔ بیسکره است و به دو قسمت بنام (زاب جبلی ) و (زاب شرقی ) منقسم میشده است . اهالی آن سرکش و جنگ آور بودند و فرانسویان بدشواری بر این سرزمین دست یافته اند. در 1849 م . بربریان زاب ، فرانسویان را سخت بخود مشغول داشته بودند. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به معجم البلدان و زاب کبیر، در لغت نامه شود.
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زاب شرقی . [ ب ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به زاب ، در قاموس الاعلام ترکی و همین لغت نامه و دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در کتاب حاضر شود.
زاب صغیر. [ ب ِ ص َ ] (اِخ ) مؤلف جغرافیای سیاسی گوید: رودی بوده که در ایالت آشور جریان داشته است و عثمانیها آن را آلتون سو (چشمه ٔ طلا) ...
زاب علیا. [ ب ِ ع ُ ] (اِخ ) نام رود لیکوس است که در شرق دجله جاریست و به رود شیل ایرماق ، واقع در کاپادوکیه ٔ قدیم میریزد و با زاب سفلی د...
زاب کبیر. [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در آفریقا شامل چند قریه و شهرستان . یاقوت حموی آرد: و کنار هر یک از زابها چندین قریه و شهرستان قر...
زاب کوچک . [ ب ِ چ َ ] (اِخ ) رودی است در جنوب اربل مؤلف تاریخ کرد گوید: در شمال در دامنه ٔ سلسله ٔ زاگروس اوربیلوم [اربیل کنونی ] بود در ...
زاب جبلی . [ ب ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به زاب ، در قاموس الاعلام ترکی و همین لغت نامه شود.
زاب نودک . [ ب ِ دَ ] (اِخ ) بموجب آنچه در تواریخ درباره ٔ نسبت زاب آمده است فرزند مایسوبن نودَربن منوچهر و پدر کیقباد است . (فارسنامه ٔابن ...
زاب پائین . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به زاب اسفل و زاب کوچک در همین لغت نامه شود.
زاب جنوبی . [ ب ِ ج َ ] (اِخ ) رجوع به دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در همین لغت نامه شود.
زاب مجنون .[ ب ِ م َ ] (اِخ ) نام قطعه ٔ اخیر زاب اعلی است که ازموصل میگذرد و بدجله فرومیریزد، زیرا جریان آن در قسمت اخیر مسیر خویش بسیار ...