زاب
نویسه گردانی:
ZʼB
زاب . (اِخ ) شهری است به اندلس یا روستائی است ازآن . (منتهی الارب ). و در قاموس الاعلام آمده است : خطه ای است در قسمت جنوبی جزائر ایالت قسطنطنیه ، یعنی سلسله جبال اطلس در جنوب [ بلدالجرید ] . این خطه در دورانهای گذشته یکی از مساکن اختصاصی قبائل بربر و 53 درجه طول شرقی آن بوده است . آغاز این محل نهر (جدی ) و مرکز آن قصبه ٔ بیسکره است و به دو قسمت بنام (زاب جبلی ) و (زاب شرقی ) منقسم میشده است . اهالی آن سرکش و جنگ آور بودند و فرانسویان بدشواری بر این سرزمین دست یافته اند. در 1849 م . بربریان زاب ، فرانسویان را سخت بخود مشغول داشته بودند. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به معجم البلدان و زاب کبیر، در لغت نامه شود.
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ظأب . [ ظَءْب ْ ] (ع اِ) بانگ و فریاد و غوغا. || سخن . || آواز تکه هنگام مست شدن . آواز بز کوهی گاه برجستن بر ماده . || ستم . || شوی ...
ذأب . [ ذَءْب ْ ](ع مص ) راندن . (زوزنی ). از پس راندن . (منتهی الارب ). || دفع کردن . || خوار داشتن . (زوزنی ). حقیر پنداشتن . (منتهی الارب )...
ذأب . [ ذَءْب ْ ] (ع ص ، اِ) آواز سخت . || غَرْب ٌ ذَاءْب ٌ؛ دلو بسیارجنبان در برشدن و فروشدن .