اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاکان

نویسه گردانی: ZʼKAN
زاکان . (اِخ ) قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است . و در دواوین زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی شاعر از همین قریه است . مؤلف آنندراج آرد: قصبه ای است از توابع شهر قزوین و اصل آن زاجکان است که کان زاج سیاه بسیار دارد. (آنندراج ). مرحوم ناظم الاطباء آرد: جائی است در نزدیکی شهر قزوین . (ناظم الاطباء). در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین . واقع در 15کیلومتری شمال باختری قزوین و 5کیلومتری جاده در منطقه ای معتدل . سکنه ٔ آن 170 تن ، از طائفه ٔ چگینی اند وبزبان کردی و فارسی تکلم میکنند. آب آن از قنات و در بهار از رودخانه ٔ خرمن سوخته تأمین میشود و محصول آن غلات ، یونجه و جالیز است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). و رجوع به تاریخ گزیده ، ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 264 و زاکان و زاکانیان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زاکان . (اِخ )دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده . منطقه ٔ آن کوهپایه و سردسی...
زاکان . (اِخ ) دهی است در رودبار ری . (ناظم الاطباء).
زاکان . (اِخ ) قبیله ای است ازعرب که در قزوین سکونت ورزیدند. (منتهی الارب ). زاکان قبیلة من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعة...
زأکان . [ زَ ءَ ] (ع مص ) خرامیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جوهری و صاحب لسان این ماده را نیاورده اند و صاغانی گوید: زاکان تبختر است...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.