اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زأکان

نویسه گردانی: ZʼKAN
زأکان . [ زَ ءَ ] (ع مص ) خرامیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جوهری و صاحب لسان این ماده را نیاورده اند و صاغانی گوید: زاکان تبختر است . (تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زاکان . (اِخ ) قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است . و در دواوین زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی ...
زاکان . (اِخ )دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده . منطقه ٔ آن کوهپایه و سردسی...
زاکان . (اِخ ) دهی است در رودبار ری . (ناظم الاطباء).
زاکان . (اِخ ) قبیله ای است ازعرب که در قزوین سکونت ورزیدند. (منتهی الارب ). زاکان قبیلة من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعة...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.