زرب
نویسه گردانی:
ZRB
زرب . [ زَ / زِ ] (ع اِ) جای درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)مدخل . (اقرب الموارد). || آغل گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شبگاه گوسفند. (دهار). ج ، زروب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کازه ٔ صیاد. (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ضرب دیده . [ ض َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آسیب و صدمه دیده .
ضرب زدن . [ ض َ زَ دَ ] (مص مرکب ) به بسیاری کار یا رفتار داشتن ستور یا کسی را.
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی این است: واهِل (پشتو: vahel)*** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: سوفاشیت sufâŝit (سنسکریت: subhâŝita)، آفانک ãfânak (سنسکریت: ãbhânaka) **** فانکو آدینات 09163657861
تَرپَند , جمله های شیرین، ابیات و حتی کلمات ترکیبی کوتاه و رایج میان مردم است که مبنی بر تجربه ها و داستان های تاریخی و افسانه ای، باور ها و قوانین طب...
ضرب الاجل. این واژه صورت نادرست ضربالاجل است و باید از نوشتن آن به این صورت پرهیز کرد. نک: ضرب الاجل
ضرب خورده . [ ض َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آسیب دیده .- امثال :ضرب خورده جراح است .
ضرب دیدگی . [ ض َ دی دَ / دِ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ضرب دیده . ضرب خوردگی .
ضرب دیدن . [ ض َ دی دَ ] (مص مرکب ) صدمه خوردن . آسیب دیدن .