زرین
نویسه گردانی:
ZRYN
زرین . [ زَرْ ری ] (ع اِ) مرغی است سپید. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
دارا و بت زرین . [ وُ ب ُ ت ِ زَرْ ری ] (اِخ ) نام کتابی از ایرانیان قدیم بوده که به عربی ترجمه شده است و ابن الندیم در ص 424 فهرست خوی...
هفت مهره ٔ زرین . [ هََ م ُرَ / رِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی هفت مشعله باشد که کنایه از هفت کوکب است . (برهان ).
نصرالله زرینپنجه (زادهٔ ۱۲۸۵ در تهران[۱] – درگذشتهٔ ۲۵ آذر ۱۳۶۰[۲])، نوازندهٔ سرشناس تار و آهنگساز اهل ایران بود. او همچنین در نواختن سهتار، بربط و...
عبدالحسین زرینکوب (۲۷ اسفند ۱۳۰۱ در بروجرد تا ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در تهران) ادیب، تاریخنگار و منتقد ادبی برجسته در ایران معاصر است. آثار او بهعنوان مرجع...
دکتر عبدالحسین زرین کوب در اواخر اسفند
۱۳۰۱ هجری شمسی در
بروجرد چشم به جهان ګشود ، تحصیلات
...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اردوی زرّین یا آلتیناردو (مغولی: Алтан Орд, Altan Ord، تاتاری: Алтын Урда, Altın Urda) نامی است که به بخشی از امپراتوری مغول (که در دست جانشینان جوچی...
قاعده طلایی یا قاعده زرین (به انگلیسی: Golden Rule) یک اصل اخلاقی است که دو مطلب را بیان میکند: 1. شخص باید به گونهای با دیگران رفتار کند که دوست دا...