زعب
نویسه گردانی:
ZʽB
زعب . [ زَ ] (ع مص ) پر کردن آوند را. || بریدن و پاره کردن آوند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر گردیدن رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن مشک پر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گاییدن زن را پس پر ساختن آن را از منی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گرانبار رفتن بعیر. || دفع نمودن بار را و دور کردن آن را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || یا برداشتن بار را و راست ایستادن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || راندن چیزی را. || تقسیم نمودن چیزی را در خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
زاب مجنون .[ ب ِ م َ ] (اِخ ) نام قطعه ٔ اخیر زاب اعلی است که ازموصل میگذرد و بدجله فرومیریزد، زیرا جریان آن در قسمت اخیر مسیر خویش بسیار ...
زاب جنوبی . [ ب ِ ج َ ] (اِخ ) رجوع به دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در همین لغت نامه شود.
زاب طهماسب . [ ب ِ طَ ] (اِخ ) از پادشاهان ایران ، پسر طهماسب وپدر کیقباد نخستین پادشاه کیانی بوده است . مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: و ...