زغزغ
نویسه گردانی:
ZḠZḠ
زغزغ . [ زُ زُ ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) کوتاه بالای خرد و حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مردم کوتاه بالا. (ناظم الاطباء). || دلو کوچک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دول کوچک . (ناظم الاطباء). || کودک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زغزغ . [ زَ زَ ] (ع ص ) مردم سبک و چست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تهمت کرده در حسب و نسب . (از اقرب ...
زغزغ . [ زُ زُ ] (اِ) احساس ناملایم در زخم و جراحت و جای سوختگی . (ناظم الاطباء).
زقزق . [ زِ زِ ] (ع اِ) نوعی از مورچه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به زقزاق شود.
زق زق . [ زُ زُ ] (اِ) زغزغ و احساس ناملایم در زخم و جای سوختگی . (ناظم الاطباء). با کردن و افتادن صرف شود: از بس آب سرد بود که دستهام به ...
زق زق . [ زِ زِ ] (اِ صوت ) آواز زاری بریده بریده ٔ کودک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).