اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زغم

نویسه گردانی: ZḠM
زغم . [ زُ غ َ ] (اِ) زور. تعدی . زیادتی . (برهان ) (آنندراج ). زور. قوت . تعدی . زیادتی . زبردستی . (ناظم الاطباء). در کتاب احوال و اشعار رودکی ، ذیل اشعار پراکنده ٔ ابوشکور که در فرهنگها آمده آرد:
در کلمه ٔ زغم بمعنی زور و تعدی :
زغم به حال حریفان مستمند مکن
چنانکه گر نخوری غم ، زغم نباشد سود.

ابوشکور (احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1259).


ولی دزی این کلمه را در ذیل قوامیس عرب زَغَم ضبط کرده و آرد در ترجمه ٔ کتاب مقدس معادل خشم ۞ عبری است . (دزی ج 1 ص 595).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زقم . [ زَ ] (ع مص ) خوردن و فروبردن به گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طعام زقوم خوردن (والفعل من ن...
ضغم . [ ض َ ] (ع مص ) گزیدن چیزی را به دندان . (منتهی الارب ). به دندان گرفتن . (تاج المصادر) (دهار) (زوزنی ). اندک گزیدن . (منتهی الارب ). گ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.