زقم
نویسه گردانی:
ZQM
زقم . [ زَ ] (ع مص ) خوردن و فروبردن به گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طعام زقوم خوردن (والفعل من نصر). (ناظم الاطباء). رجوع به تزغیم شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زغم . [ زُ غ َ ] (اِ) زور. تعدی . زیادتی . (برهان ) (آنندراج ). زور. قوت . تعدی . زیادتی . زبردستی . (ناظم الاطباء). در کتاب احوال و اشعار رودکی ، ...
ضغم . [ ض َ ] (ع مص ) گزیدن چیزی را به دندان . (منتهی الارب ). به دندان گرفتن . (تاج المصادر) (دهار) (زوزنی ). اندک گزیدن . (منتهی الارب ). گ...