زکریا
نویسه گردانی:
ZKRYA
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) قزوینی عمادالدین محمود (... 682 هَ . ق .). وی در ادب و شعر صاحب قریحه بود و به جغرافی آشنائی و علاقه ٔ تام داشت . از تألیفات اوست : عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات ، آثارالبلاد و اخبارالعباد. (فرهنگ فارسی معین ج 5). صاحب اعلام زرکلی آرد: زکریابن محمدبن محمود (605 - 682هَ . ق .). از سلاله ٔ انس بن مالک الانصاری النجاری . مورخ و جغرافی دان و از قضات بود. در (قزوین بین رشت و تهران ) متولد شد و به شام و عراق رفت و امر قضاء واسط و حلة را در دوران مستعصم عباسی بعهده گرفت و کتابهای فراوانی تصنیف کرد، از آنجمله ... رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 620، لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 643و 783، فرهنگ ایران باستان ص 297، از سعدی تا جامی ادوارد براون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ، چهارمقاله ٔ نظامی ،تاریخ مغول اقبال و احوال و اشعار رودکی ص 869 و 1041، شدالازار ص 69 و 311 و روضات الجنات ص 300 شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن الخطاب بن اسماعیل بن عبدالرحمن بن حزم ابکلی محدث و اهل تطیلة است که در سال 293 هَ . ق . به مشرق به س...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن داودبن بکر نیشابوری ، مکنی به ابویحیی و مشهور به خفاف است که حافظ حدیث و مفسر بود. او راست : التفسیر الک...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن طیفوری در بغداد متولد شد و در آن شهر نشو و نما یافت . تحصیل صناعات طب را در نزد پدر نمود، اگرچه در جزء علمی...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یزید. رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عیسی شعبی محدث است . (منتهی الارب ).
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن منظور القرظی مدینی . رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نافع موئی الارسوفی . رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نداف که ابوحدیدة ناهض بن عریب و ابوعبداﷲ محمدبن اسماعیل بن امجد از وی روایت کرده اند. رجوع به الحلل ال...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن خلاد الساجی البصری ، مکنی به ابویعلی است که در بغداد اقامت داشت و از عبداﷲبن داود الخریبی و اص...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن صالح البلخی اللؤلؤی . از حفاظ حدیث بود و در سال 230 هَ . ق . در بلخ درگذشت . او راست : کتاب الایم...