اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زم

نویسه گردانی: ZM
زم . [ زَم م ] (ع مص ) بستن . || برداشتن و بلند کردن شتر سر خود را از درد بینی . || بلند کردن مرد سر خود را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برداشتن سر. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || تکبر کردن و گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکبر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || پر کردن مشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مهار در بینی شتر کردن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || زمام ساختن نعل را. || پیش شدن در رفتن و سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سر برداشته بردن گرگ بزغاله را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرمت کردن دیوار. || تنگ کردن لباس . || جمع کردن لبان . || تحمل کردن . تاب آوردن . (از دزی ج 1 ص 600). رجوع به همین کتاب شود. || (اِمص ) سکوت . الحدیث : لیس فی امتی رهبانیة و لاسباحة و لا زم . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ضم . [ ض َم م ] (ع اِ) ضَمّه . پیش (حرکت ).«». اعراب در بر. (مهذب الاسماء). نام حرکت که آن راپیش گویند مگر در کلمه ٔ مبنی . و بدان که حرکت...
ذم . [ ذَم م ] (ع مص ) نکوهیدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مذمَت . نکوهش . بدگوئی . بدگفتن . هجو گفتن کسی را.... قدح . تعییب . مقابل ...
ذم . [ ذِم م ] (ع ص ) بسیار لاغر. || هالک . || مرد نکوهیده . || (اِ) امان . || عهد. پذرفتاری .
ذم ء. [ ذَم ْءْ ] (ع مص ) دشوار آمدن بر. روان گردیدن آب بینی بزغاله ، جاری شدن آب و مخاط بینی بزیچه . || (ص ، اِ) مرد نکوهیده .
ظم ء. [ ظِم ْءْ ] (ع اِمص ) تشنگی . || آرزومندی . || (اِ) مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر. || مدت میان دوبار آوردن شتران بر آبخور. ج ، ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معنی نظم
افعال مدح و ذم . [ اَ ل ِ م َ ح ُ ذَم م ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افعالی که در لغت عرب برای انشاء مدح و ذم وضع شده اند مانند:نعم ، بئس . (...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.