زن
نویسه گردانی:
ZN
زن . [ زَ ] (نف مرخم ) زننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود... (ناظم الاطباء). زننده چون برهم زن و چیزی که زَنِش بر آن واقع شود... (آنندراج ). مخفف زننده در سینه زن ، بادزن ،دورزن ، جام زن ، گام زن ، چنگ زن ، تارزن ، تبیره زن ، خشت زن ، لاف زن ، راهزن ، نای زن ، ساززن ، دروغزن ، تن زن ، گام زن . (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زدن و زنان شود. || (مزید مؤخر امکنه ) در: ارزن ، برزن ، زوزن ، خورزن ، دبزن ، فرزن ، فریزن ، تل موزن ، هلوزن ، شوزن ، بوزن ، زندرزن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ضن ء. [ ض َن ْءْ / ض ِن ْءْ ] (ع اِ) بسیاری نسل و فرزند (واحد ندارد، مانند نفر). ج ، ضُنوء. (منتهی الارب ).
ضن ء. [ ض ِن ْءْ / ض َن ْءْ ] (ع اِ) اصل و جایگاه . گویند: هو فی ضن ء صدق . || کان . (منتهی الارب ). معدن .
ضن ء.[ ض َن ْءْ ] (ع مص ) ضَناءة. ضُنوء. بسیاربچه شدن زن و غیر آن . (منتهی الارب ). بسیارفرزند شدن زن . بسیار شدن کودک . (تاج المصادر). || ب...
ذن بذره . [ ذُ ؟ ] (اِخ ) ذن برة ۞ پادشاه اراگن پسر الفنش الرابع از 1319 تا 1336 م . حلل السندسیة ص 324 ج 2 و رجوع به بترُه در همان کتاب و ر...
حجیة ظن . [ ح ُج ْ جی ی َ ت ِ ظَن ن ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بحثی از اصول فقه است که آیا گمان بردن بمسئله دلیل است یا باید قطع به آن ...
حسن ظن . [ ح ُ ن ِظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسن نیت . نیک اندیشی . مقابل سوء نیت . || خوش گمانی . نیکوگمانی . و آن حالتی است که آدمی با...
ظن بردن . [ ظَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) گمان کردن : ظن نبردم همی که چون مرغان مر مرا جای در هوا باشد.مسعودسعد.
ظن کردن . [ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنداشتن . توهم کردن .
ظن نیکو. [ ظَن ْ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن ظن ّ : بر ظن نیکو قصد کردم بدوآزادگی کرد و وفا کرد ظن . فرخی .من در تو فکنده ظن نیکوابلیس ...
غالب ظن . [ ل ِ ب ِ ظَن ن ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غالب الظن . ظن غالب . گمان غالب : و غالب ظن آن است که خبری بیرون نیاید. (کلیله و د...