زن
نویسه گردانی:
ZN
زن . [زُ ] (اِ) گیاهی است که آن را دو سر گویند و در میان زراعت گندم و جو روید. (برهان ). قسمی غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شق زن . [ ش َ زَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) قطزن . مِقَطّ. مقطة. قلمزن . قلمزنه . (زمخشری ).
هم زن. واژهٌ مترادفِ Mixer.
به کسی که بسیار مطالعه می کند علاوه بر واژه ی خرخون واژه ی خرزن هم نسبت داده می شود
زن روز مجلهای از گروه نشریات روزنامهٔ کیهان است که دربارهٔ مدلهای لباس زنانه، اخبار زنان، پزشکی، زیبایی، سرگرمی، کودکان، هنرپیشهها، تاریخچهٔ لباس ک...
روز زن و روز مادر در ایران باستان روز پنجم اسفند به نام سْپَندَرمَت= spandarmat (اوستایی: سْپِنتَ آرمَئیتی=spenta ãrmaiti= زمین بارور ـ دایرـ حاصلخیز...
نوعی انبر دست که در تعمیر بال و بدنه ی هواپیما برای پیوستن موقتی دو صفحه ی فلزی جهت سوراخکاری و یا پرچکاری از آن استفاده می شود (کلیکو پلایرز)
کسی ک مالی را از دست دیگری بگیرد, برباید (بدزدد) و این عمل ب سرعت انجاک گیرد.
ونگزن. ("و" با آوای زبر)، (زبان مازنی)، آل. موجود نامریی است که فرد را در تاریک، در جنگل، در بیابان و یا هر کجا که تنها هست صدا میزند (البته این توه...
نیم زن . [ زَ ] (ص مرکب ) از زن کمتر : پرستنده را گفت کای نیم زن نه زن داشت این دلو و چرخ و رسن . فردوسی .مرد تمام آنکه نگفت و بکردو آنکه ...